جدول جو
جدول جو

معنی لاله برگ - جستجوی لغت در جدول جو

لاله برگ
(لَ / لِ بَ)
برگ لاله:
رویش میان حلۀ سبز اندرون پدید
چون لاله برگ تازه شکفته میان خوید.
عماره.
زلف تو از مشک ناب چنبر چنبر
روی تو از لاله برگ خرمن خرمن.
فرخی.
، مجازاً روی:
چنان ننگش آمد ز کار هجیر
که شد لاله برگش بکردار خیر.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
لاله برگ
برگ لاله: رویش میان حله سبزاندرون پدید چون لاله برگ تازه شکفته میان خوید. (عماره لغ)، چهره روی: چنان ننگش آمد ز کار هجیر که شد لاله برگش بکردار خیر. (شا. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لاله رو
تصویر لاله رو
(دخترانه)
لاله چهر، آنکه چهره و صورتی سر و زیبا چون گل لاله دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لاله رخ
تصویر لاله رخ
(دخترانه)
لاله چهر، آنکه چهره و روی زیبا چون گل لاله دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لاله رخ
تصویر لاله رخ
لاله رخسار، لاله روی، معشوقی که گونه های سرخ به رنگ گل لاله دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاش برگ
تصویر لاش برگ
برگ پلاسیده، برگ از درخت افتاده و پوسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاله سرخ
تصویر لاله سرخ
شقایق، گیاهی شبیه خشخاش با برگ های بریده و گل های سرخ که در انتهای گلبرگ های آن لکۀ سیاهی وجود دارد، شقایق النّعمان، الاله، لالۀ حمرا، شقایق نعمان، آذرگون، آلاله، آذریون، لالۀ نعمانی، لاله
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
سرخ رگ جهنده. شریان
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ رُ)
از صفت نیکوان. صاحب گونه های سرخ و لاله مانند. نیکوروی:
بدین لاله رخ گفته بد در نهفت
که شاه گرانمایه گیری به جفت.
فردوسی.
نگه کردموبد شبستان شاه
یکی لاله رخ بود تابان چو ماه.
فردوسی.
از آن دو ستاره یکی چنگ زن
دگر لاله رخ چون سهیل یمن.
فردوسی.
چو هنگامۀ زادن آمد پدید
یکی دختر آمد ز ماه آفرید
مر آن لاله رخ را ز سر تا به پای
تو گفتی مگرایرج استی بجای.
فردوسی.
بنفشه زلفاگرد بنفشه زار مگرد
مگرد لاله رخا گرد لالۀ رنگین.
فرخی.
هر زمان جوری کند بر من بنو معشوق من
راضیم راضی به هرچ آن لاله رخ با ما کند.
منوچهری.
بدش دختری لاله رخ کز پری
ربودی دل از کشی و دلبری.
اسدی (گرشاسب نامه ص 615 نسخۀ خطی مؤلف).
گر باده خوری تو با خردمندان خور
یا باصنمی لاله رخ و خندان خور.
خیام.
با روی تو به لاله و ما هم نیاز نیست
زانم چنین که لاله رخ و ماه منظری.
ادیب صابر.
به کوی لاله رخان هر که عشقباز آید
امید نیست که هرگز به عقل باز آید.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
دارای روئی چون لاله. لاله رخ
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
دهی از دهستان فندرسک بخش رامیان شهرستان گرگان واقع در 27 هزارگزی خاور رامیان. دشت، معتدل، مرطوب و مالاریائی. دارای 170 تن سکنه. آب از رودخانه و چاه، محصول برنج و غلات وتوتون و سیگار و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان شال و پارچه های ابریشمی و کرباس بافی و راه مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ رَ)
به رنگ لاله. سرخ:
فرامرز را دید همچون نهنگ
سرو دستش از خون شده لاله رنگ.
فردوسی.
به مشگین زگال آتش لاله رنگ
درافتاده چون عکس گوهر به سنگ.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ یِ زَ)
نوعی از لاله. لالۀ زرین:
شب نور مرا گلزار نار است
تجلی لالۀ زرد بهار است.
حکیم زلالی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ سَ)
خواجه سرا و آن غلامی باشد که شرم وی بریده باشند. (از برهان). لالا سرا. (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ یِ صَ بَ)
صاحب آنندراج گوید: همان گل صد برگ و تحقیق آن است که صدبرگ مطلق گلی را گویند که برگهای بسیار داشته باشد و آن را در هندوستان هزاره خوانند و خصوصیت به لاله ندارد. نرگس صد برگ و گل صدبرگ و شکوفۀ صد برگ نیز دیده شده است:
بس که بر بالای هم داغ محبت چیده است
دل به رنگ لالۀ صد برگ آید در نظر.
شفیع اثر (از آنندراج).
دیده نادیده جمالش دل و جان ترک شده ست
دلم از داغ جنون لالۀ صد برگ شده است.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ بُ رَ)
گیاهی است که چون شتر آن را خورد بخواب رود. ببای فارسی هم بنظر رسیده است. (برهان) (شرفنامه) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ بَ)
برگهای ریز و پوسیده که کود و رشوه را بکار آید
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِبَ)
تر. خرم. پرطراوت. جوان:
بسان درختی بود تازه برگ
دل از کین شاهان نترسد ز مرگ.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
دارای چهره سرخ و لطیف چو لاله خوبروی: هرزمان جوری کند بر من بنو معشوق من راضیم راضی بهرچ آن لاله رخ باماکند. (منوچهری. د. چا. 25: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
برنگ لاله سرخ قرمز: بمشکین ز گال آتش لاله رنگ در افتاده چون عکس گوهر بسنگ. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاله سرا
تصویر لاله سرا
غلامی که شرم وی را بریده باشند خواجه سرا خصی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تازه برگ
تصویر تازه برگ
برگ تازه (درخت)، تر خرم پر طراوت جوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لال رگ
تصویر لال رگ
رگ جهنده شریان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاله سرا
تصویر لاله سرا
((~. سَ))
غلامی که شرم وی را بریده باشند، خواجه سرا، خصی
فرهنگ فارسی معین